نقش خانواده در تربیت سالم اعضا

ساخت وبلاگ

خانواده و مدرسه درصد بالایی از کارکردهای مربوط به تربیت را به عهده دارند که نقش خانواده بسیار اصیل تر و بنیادی تر است.خانواده یک سیستم است و یک سیستم زمانی سالم است که کار کرد رو به تکاملی از خود نشان دهد.خانواده باید نیازهای زیستی(غذا،هوا،اب سالم،خواب راحت، ایمنی و امنیت،سلامت،شرایط رشد بهنجار،مدیریت بیماری ها و ناهنجاری های رشد و پیگیری سطوح پیشگیری) اعضا را تامین نماید و در کنار ان به نیازهای اجتماعی،روانی،تربیتی و اقتصادی اهمیت بدهد.پیشگیری در چهار سطح پیشگیری ابتدایی(اموزش خودمراقبتی)،اولیه(بهداشت)،ثانویه(درمان) و نوع ثالث(توانبخشی) مطرح می باشد.

از نظر کارکردهای روانی خانواده باید سلامت روان و رشد روانی اعضا را تامین نماید.پرورش انسان هایی با روان سالم و رشد یافته از نظر شخصیت و روح وظیفه مهم خانواده است.دقت کنیم رفع نیاز بدنی انسان توسط مواد موجود در خلقت انجام می پذیرد اما رفع نیازهای روانی او باید توسط ادم ها و همنوعان او صورت بگیرد و بهداشت روانی شخص نمی تواند در دنیای فردی او تامین شود.نیاز به مورد تحسین قرار گرفتن منطقی،نیاز به دوست داشته شدن از طرف انان که دوستشان داریم و برایمان مهم هستند،نیاز به توجه و دیده شدن در حد شایستگی و نیازهای دیگری که درهرم مزلو هم به انها اشاره شده است اجتناب ناپذیرند و رفع انها در شکل گیری شخصیت ما بسیار موثر است.باید گفت ما انسان ها همیشه چه بخواهیم چه نخواهیم سر روحمان درد می کند که پای شخصیت  روحمان وصل شود به پای شخصیت روح هم نوعمان.خانواده باید طوری این نیاز را براورده کند که حاصل انسانی با روانی روان باشد.وسواس،اضطراب و افسردگی نتیجه عدم توجه به نیازهای روانیست.مدیریت مشکلات روانی و به رسمیت شناخته شدن شخصیت در خانواده باعث رشد بهنجار روان خواهد شد.

در رشد تربیتی افراد رشد تحصیلی،رشد رفتارهای مناسب اجتماعی و فرهنگ پذیری بسیار مهمند که تربیت جنسی و جنسیتی در ان نقش پررنگی دارد.تربیت جنسی ان اقداماتیست که سیستم تعلیم و تربیت انجام می دهد تا فرد از موضع دختر به یک خانم و بانو و از موضع پسر به جایگاه اقا نقل مکان دهد.اهداف خانواده در این زمینه عبارتست از رشد هماهنگ و متوازن شخصیت انسان در کنار جنبه های جنسی و جنسیتی. طوری نباشد که جوان خانواده بعد از اردواج از طرف خانواده مقابل هنوز بچه تلقی شود و به جایگاه اقا و خانم نرسیده باشد.وظیفه مهم دیگر زمینه سازی برای شکل گیری هویت جنسی متناسب با جنسیت جسمانی است یعنی جنس مرد،مرد بار بیاید و جنس زن ،زن رشد کند.اینکه برخی می گویند ما دخترمان را مرد بار اورده ایم افتخار نیست.وظایف دیگر عبارتند از پیشگیری از اسیب جنسی  و شخصیتی ناشی از سوء رفتار جنسی اطرافیان(بالای 70درصد موارد از نزدیکان بوده اند) بخصوص بیماران پدوفیلیا ،تامین بهداشت جنسی برای ایفای نقش جنسی مناسب در اینده طوری که رفتار جنسی مناسب و کاملی نسبت به همسر داشته باشد.همچنین پیشگیری از انحرافات جنسی(مانند تمایل به بردگی جنسی) و بیماری های جنسی(مانند ایدز) و شناخت ویژگی های جنسی هر جنس وتنظیم روابط او با جنس مکمل بر مبنای انها.

خانواده باید از لحاظ کارکردی و مدیریتی سالم باشد.امروزه خانواده های گسترده و سلطه گر و والدین سالار از هم فرو پاشیده اما هنوز برخی قوانین ظالمانه ی ان پابرجاست و برخی مسایل مانند رابطه نامناسب عروس و مادر شوهر و داماد و مادر زن و... از ان نشات می گیرد.امروزه فرزندان خود دارای سواد،قدرت و درامد هستند و فرم خانواده گسترده را نمی پذیرند و بر همین مبنا فرم های مختلفی از خانواده شکل گرفته که برخی رو به تعالی و سالم تر و برخی عقب مانده تر و اسیب دیده تر شده اند.یک خانواده سالم با قانون نفس می گشد.از خانواده های رو به تعالی می توان خانواده ی وابسته و احساسی را نام برد که عواطف در بین اعضا بالاست و طاقت رنجش و دوری هم را ندارند.نوع دوم خانواده پذیرا و پویا و بالنده است که ارتباط بین اعضا عاطفی عقلانیست و قید و بندهای غیر منطقی افراد نسبت به یکدیگر کم شده است این خانواده متعادل و مطلوب است و از نوع اول بالنده تر است.

اما از خانواده های ناسالم می توان خانواده مقابله ای را نام برد  که همیشه بین اعضا ان جنگ و دعوا و تنش است.نوع دیگر خانواده کناره گیر است که معمولا از دل خانواده مقابله ای خارج می شوند این افراد معمولا سطح بالای تحصیلات دارند و چون طاقت ستیزه جویی اعضا را ندارند از انها کناره می گیرند و به قانون دوری و دوستی روی میاورند.نوع دیگر خانواده ناسالم خانواده نامنسجم است که در ان افراط و تفریط وجود دارد و هیچ چیز در ان قانونمند نیست و اعضا گاهی عاشقند و گاه فارغ بدترین نوع خانواده ناسالم خانواده صرفا زیستی و مادی است که خانه برای اعضا فقط حکم رستوران و خوابگاه را دارد و هیچ رابطه عمیقی بین اعضا وجود ندارد.

در خانواده مقابله ای که منشا خلق بدترین خانواده هاست حسادت،انتقام جویی،فضای جنگی،قهر و دادو بیداد و مسخره کردن حاکم است.حساسیت بیش از حد،نکته بینی افراطی،اشکال تراشی،تفسیرهای منفی از رفتارها و ساده رد نشدن از اشتباهات و انداختن گناه و مشکلات گردن دیگری  و تبیین اینکه من در خلق این مشکل تپه و تو کوه بوده ای مطرح و حاکم است.ایثار و از خودگذشتگی کمرنگ است و اگر عضوی کاری برای دیگری می کند ادعای کوه کندن دارد.در واقع در این فضا آگراندیسمان کردن وجود دارد یعنی بزرگ کردن مشکلات طرف مقابل و کوچک کردن اشتباهات خود و برعکس.مجادله بجای صحبت کردن  و قضاوت قبل از اتمام حرف طرف مقابل وجود دارد.دراین خانواده برخی خانم ها بسیار روابط منفی را شعله ور می کنند چون از سلسله اتفاقات قضاوت منفی کرده و میکس نموده و بمرور فیلم می سازند و دائما حرص می خورند طبق پژوهش ها خانم ها در این خانواده ها 35 درصد بیشتر از مردان دچار بیماری روانی هستند.

در خانواده پویا  همه افراد همانگونه که هستند در جهت رشد پذیرفته می شوند.سواد اعضا روز به روز در حال ارتقا است.اقتصاد رو به رشد است.فردیت هر فرد و استقلال او اهمیت دارد همدیگر را مسخره نمی کنند خجالت کشیدن و کم مهارت بودن را مایه سرکوفت قرار نمی دهند در این خانواده قوانین و توصیه های تربیتی چون لباسی است که طبق قامت هر فرد دوخته می شود حال انکه درخانواده ناسالم این لباس یا وجود ندارد یا از قبل دوخته شده و افراد باید خود را با ان تطبیق دهند.در این خانواده حریم ها،راست گویی و احترام به اعضا  و خانواده ی همسر بسیار مهم است.

در کنار خانواده مدرسه نقش مهمی در جامعه پذیری افراد دارد.جامعه پذیری عبارتست از روند اخذ درونی کردن ویژگی های فرهنگی یک جامعه توسط افراد به گونه ای که انها از درون بتوانند انها را تجلی دهند.جامعه پذیری یا عدم ان در اموزش های رسمی مدارس،اموزش های غیر رسمی اموزشگاه های ازاد مانند زبان و کامپیوتر و... و برنامه های درسی پنهان موجود در اتفاقات و حوادث و محیط ها ی اطراف شخض و همچنین در اموزش های ضمنی جریان دارد.اگر اثر منفی این اموزش ها بیش از اثرات مثبت باشد ما شخص جامعه ستیز خواهیم داشت.

خانواده و مدرسه یک نظام معنوی و اخلاقی هم هستند.اموزش های معنوی اخلاقی نیاز ذاتی هستند.بخشی از شخصیت ما در مرحله متعالی رشد خود به انها نیاز دارد.این ها فراتر از ارزش های اجتماعی و شبه نیازها هستند و نیاز سرشتی اند مانند نیاز به شایستگی،ازادی،ارتباط با محیط و...تربیت شخص معنوی و با اخلاق باید هدف تربیت باشد.شخص معنوی در مواجهه با تعارضات از ارزش های معنوی برای تصمیم گیری کمک می گیرد و دارای چهارچوب مرجع است و از خود تبعیت نمی نماید و همین خطای تصمیم گیری او را کاهش می دهد.

نکته مهم دیگر در تربیت و عملکرد ما در خانواده و مدرسه، مدیریت و رهبری است. در رهبری تاثیر و تاثر باید دوطرفه باشد.فرایند ارتباط مناسب و مستمر باشد و رهبری های پنهان اعضا مدیریت شود.

مهدی کرمانی،کارشناس ارشد علوم تغذیه و سلامت،دانشجوی اموزش سلامت و پیشگیری در طب سنتی

انجمن تخصصی سلامت و پیشگیری در مدارس ...
ما را در سایت انجمن تخصصی سلامت و پیشگیری در مدارس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behdashtmadares1a بازدید : 199 تاريخ : سه شنبه 17 ارديبهشت 1398 ساعت: 0:36